دیده شود چه میشود یار سفر گرفته پیش ، دیده ش ود چه می شود ق لب مرا نموده ریش ، دیده ش ود چه می شود طاقت هجر کی ک نم ، داروی دل چه شی کنم روی به جام و می کنم ، دیده شود چه می شود رفتن تو و جان یکیست ، بی توچس ان توان زیست تل خ چنین زندگیست ، دیده شود چه می شود میرود آن گلی سم ن ، جای دگر کند وطن بلبل ماند و چم ن ، دیده شود چه می شود غ م شودم رفیق جان ، بهر دلم شود سنان هرطرفم زن د عنان ، دیده شود چه می شود بیتو توان و تاب نیست،بیتو بچشم خواب نیست چشم تهی ز آب نیست ، دیده شود چه می شود در غم ه جر آن پری ، خات بسوخت (ناصری) با همه این ستم گ ری ، دیده شود چه می ش