محمد سلامتی مقدمه آیا خدا هست یا نیست؟ اگر هست کجا است؟ این سوالی است که هزاران سال فکر انسانها به خصوص خواص را به خود مشغول کرده است. غور و دقت در عظمت جهان و نیز تاکید مذاهب بر وجود خدا نتوانسته است کار را یکسره کند. استدلالهاي فلسفی در این جهت نیز نه فقط نتوانستهاند کمکی به حل این موضوع بکنند، چه بسا که بعضا اختلاف نظرها در این زمینه را شدت بخشیدهاند. اما به نظر میرسد گسترش بیسابقه علوم تجربی در عصر حاضر؛ دارد این مساله مهم را حل میکند. بدین معنی که علوم تجربی با کنجکاويهاي عمیق خود در عرصههاي فیزیک، شیمی، زیستشناسی، روانشناسی و غیره عده زیادي از دانشمندان ذیربط را به این نتیجه رهنمون میسازد که »خدا هست« گرچه از طریق اکثر علوم تجربی بهطور غیرمستقیم میتوان وجود خدا را اثبات کرد، اما به نظر میرسد رشته فیزیک ظرفیت بسیار بیشتري براي نگاه دقیقتر و حتی مستقیمتري براي حل این موضوع و نیز اینکه »خدا کجاست؟«، دارا میباشد. این مقاله درصدد است تا اشارهاي به این مهم داشته باشد. البته ابتدا باید به این نکته اذعان کنیم که نتایج تحقیقات در عرصه فیزیک، تا به حال فیزیکدانان را از لحاظ گرایش اعتقادي عمدتا به سه طیف تقسیم کرده است )شبیه آنچه در دیگر رشتههاي علوم رخ داده است.( یک طیف نسبت به وجود یا عدم وجود خدا بیتفاوت، یک طیف نیز مخالف سرسخت وجود خدا و طیفی دیگر معتقد به وجود خدا میباشند. لذا به نظر میرسد براي نیل به یک جمعبندي قابل قبول در مورد اینکه »خدا هست «، باید پایه نظرات دانشمندان مخالف وجود خدا را توضیح و نقاط ضعف آن را مورد بررسی قرار داد و در نهایت در جهت اثبات وجود خدا و اینکه »خدا کجاست؟«، از آخرین دستاوردهاي فیزیک کمک گرفت. استدلال خداناباوران همانطور که در زیستشناسی موضوع تکامل و انتخاب طبیعی، علتی براي رد وجود خدا، از طرف برخی زیستشناسان شد، استدلال فیزیکدانان، در فیزیک کلاسیک براي رد وجود خدا نیز این است که از »هیچ« میشود »چیز« به وجود آید. با این استدلال که چون مجموع انرژي مثبت و منفی و نیز مجموع بار مثبت و منفی و همچنین مجموع گردش فیزیکی در جهان صفر میشود، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که جهان از هیچ مطلق، خود به خود به وجود آمده است و نیازي به قدرت مافوق مادي کد خبر : 189454 1401/05/31 : تاریخ هو الأول والآخر والظاهر والباطن خدا کجاست؟ یعنی خدا وجود ندارد. میچیو کاکو فیزیکدان معروف ژاپنیالاصل امریکایی در این خصوص میگوید: »چطور میتوانید از عدم یک جهان هستی بسازید؟ اگر مجموع ماده جهان را محاسبه کنید، انرژي آن مثبت است. اگر مجموع انرژي جهان را محاسبه کنید، به علت جاذبه، منفی است. جاذبه انرژي منفی دارد. وقتی آنها را باهم جمع میکنید به چه عددي میرسید؟ صفر، یعنی براي تولید یک هستی اصلا به انرژي نیاز نیست. جهانها رایگان راهاندازي شدهاند. باز ممکن است بپرسید این نمیتواند درست باشد، چون بار الکتریکی مثبت و منفی اثرشان از بین نمیرود. پس چطور جهان از هیچ ساخته میشود؟ اگر مجموع بارهاي مثبت و منفی جهان را جداگانه حساب کنیم و آنها را با هم جمع کنیم چه به دست میآید؟ صفر !! بار الکتریکی جهان صفر است. در مورد گردش چه میگویید گردش کهکشانها؟ اما آنها در همه جهتی میچرخند، درست است؟ اگر تمام این گردش کهکشانها را با هم جمع کنید به چه میرسید؟ صفر. پس به عبارتی دیگر، جهان، چرخش و بارومحتواي انرژي - ماده ( البته میچیو کاکو خیلی بر این Big think صفر دارد. به عبارت دیگر، جهان هستی رایگان است.« )مصاحبه تصویري در: نظر براي رد وجود خدا اصرار ندارد. اما این شیوه استدلال، محور اصلی نظرات خداناباوران فیزیکدان است. در بین فیزیکدانانی که سرسختانه در پی رد وجود خدا با استنباط از دادههاي فیزیکی تلاش میکنند، لاورنس کراوس فیزیکداننظري زاده امریکا و مقیم کانادا و نویسنده کتاب »جهانی از عدم« است. شاید بتوان گفت وي از متعصبترین فیزیکدانانی است که مخالف وجود هرگونه دخالت قدرت فراماده در خلقت جهان است. در مورد وي ریچارد داوکینز فیزیکدان معروف مینویسد: »اگر کتاب »منشا انواع« )داروین(، مرگبارترین ضربه را به کسانی که به ماوراء الطبیعه )درباب به وجود آمدن انسان( اعتقاد دارند زد، ما میتوانیم کتاب »جهانی از عدم«را به عنوان مشابهی در کیهانشناسی ببینیم. عنوان کتاب دقیقا از محتواي آن خبر میدهد. و چیزي که کتاب میگوید، ویرانکننده است.« )جهانی از عدم - نوشته لاورنس کراوس - نوشته پایانی توسط ریچارد داوکینز - صفحه 144 - ترجمه سیامک عطاریان(. لاورنس کراوس در مقدمه کتاب خود با صراحت میگوید: » صرفا جهت شفافسازي در ابتداي مطلب بگویم من با این عقیده موافق نیستم که خلقت نیاز به خالق داشته باشد........ به دست آوردن »چیز« از »هیچ چیز« مشکلی ندارد. در حقیقت براي پدید آمدن جهان، به وجود آمدن چیز از هیچ چیز الزامی است.« جهانی از عدم - مقدمه - صفحات 711 - 71 ترجمه سیامک عطاریان( وي در توضیح هیچ چیز مینویسد: »ابتدا من این موضوع را روشن کنم که در مورد کدام یک از تعاریف »هیچ چیز« در این لحظه بحث میکنم. این سادهترین تعریف از »هیچ چیز« است یعنی فضاي خالی، در این لحظه من در نظر میگیرم که مکان و قوانین فیزیک وجود دارند ولی این مکان خالی از هر چیز است.« )جهانی از عدم - صفحه 115، ترجمه سیامک عطاریان( البته او اذعان میکند که فضاي خالی به مفهوم فیزیک کلاسیک وجود ندارد. یعنی فضایی که هیچ چیزي در آن وجود نداشته باشد. چنانچه او در ادامه مینویسد: »فضاي خالی میتواند انرژي غیر صفري را به خود نسبت دهد، حتی در صورت عدم وجود ماده و تشعشع.« )جهانی از علم - صفحه 115 - مترجم سیامک عطاریان( وي حتی در مصاحبهاي با استیو پالسون نویسنده کتاب )رابطه بین علم و دین(، با صراحت بیشتري در این زمینه میگوید: »براي یک فیزیکدان نسخه اول هیچ، فضاي خالی است که »هیچ چیز« در آن وجود ندارد.... نه ذرهاي و نه تابشی و نه هیچ چیز دیگري نباید در این فضا وجود داشته باشد بنابراین به معناي واقعی کلمه »هیچ« است که در این فضا وجود دارد. اما در واقع این »هیچ« با توجه به قوانین مکانیک کوانتوم و نسبیت، بسیار پیچیده است. این »هیچ« نشان میدهد که در یک فضاي خالی، در زمانی بسیار کوتاه که حتی ما قادر به اندازهگیري آن نیستیم، ذرات مجازي در حال جوشش و تلاطم به داخل و خارج هستی هستند. به نظر من »هیچ« یک کمیت فیزیکی است همانطور که »چیز« یک کمیت فیزیکی است.« )پایگاه خبري آفتاب 5/12/1395( ملاحظه میشود که لاورنس کراوس به شکل متناقض مطالب را مطرح میکند، از یک سو معتقد است جهان از »هیچ« یا عدم به وجود آمده است؛ و از سوي دیگر آن »هیچ« یا عدم را »چیز« میداند. به همین علت وقتی با این سوال از سوي استیو پالسون مواجه میشود که: »کتاب شما توسط فیلسوف علم، دیوید آلبرت مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. او گفته است که شما باید به این مساله اساسی که »چیزي« از »هیچ« به وجود میآید، پاسخ دهید چرا که شما توضیح ندادهاید که میدانهاي کوانتومی در وهله اول از کجا ظاهر شدهاند، یا چرا قوانین فیزیک در این مسیري که هستند، قرار دارند براي مثال چرا ما مکانیک کوانتوم داریم؟« وي از جواب طفره میرود و از پاسخ مستقیم به این سوال پرهیز میکند. نگاه اکثریت فیزیکدانانی که معتقدند که جهان از »عدم« یا »هیچ« به وجود آمده است، نگاهی ثابت و پایدار نیست. چنانچه حتی لاورنس کراوس که میتوان او را در صدر این دیدگاه تلقی کرد نیز اعتقاد محکم و پابرجایی ارایه نمیکند. او در مقدمه همان کتاب »جهانی از عدم«، »احتمال« چنین رخدادي را مطرح میکند، نه اینکه صددرصد این اتفاق افتاده است. وي مینویسد: »به دست آوردن »چیز« از »هیچ« چیز مشکلی ندارد. در حقیقت براي پدید آوردن جهان، به وجود آمدن چیز از هیچ چیز الزامی است. علاوه بر این تمامی شواهد نشان میدهد که جهان ما احتمالا به این صورت به وجود آمده است. من از واژه احتمالا استفاده کردم زیرا ممکن است ما هرگز به اندازه کافی شواهد تجربی نداشته باشیم که به این سوال بهطور کاملا صریح پاسخ دهیم.« )جهانی از عدم، مقدمه، صفحات 711-71 ترجمه سیامک عطاریان( بیتردید چنین تناقضگوییها بیشتر نشات گرفته از موضع سرسخت بیاعتقادي به خدا دارد تا منطق مبتنی بر دادههاي فیزیک. اما این سرسختی در دیدگاه برخی دیگر از فیزیکدانان وجود ندارد. همانطور که گفته شد، میچیو کاکو فیزیکدان امریکایی علیرغم اینکه گفته بود جهان خود به خود از هیچ به وجود آمده است، اما ضمنا معتقد است وجود تعداد زیادي از ثابتهاي فیزیکی که نتیجه آن ایجاد موجودات زنده است، حکایت از آن دارد که دست الهی در کار است. یا در ارتباط با وجود خدا این سوال را که براي بسیاري از فیزیکدانان مطرح است میپرسد که: »اگر همانطور که من و برخی دیگر از فیزیکدانان عقیده داریم، قوانین نهایی حاکم بر هستی را میتوان به وسیله فرمولی با طول 3 سانتیمتر نشان داد، در این صورت این سوال پیش میآید که چنین فرمولی از کجا آمده است؟« )جهانهاي موازي - فصل 12، فراتر از جهان چندگانه - ترجمه سارا ایزدیار و علی هادیان صفحه 434( اما به نظر ما مسائل بسیار مهمتر و پیچیدهتر از آن است که به سادگی نظر داد که جهان از هیچ به وجود آمده است. ظرافت کار طوري است که باید موضوع عمیقتر مورد بررسی قرار گیرد. براي اینکار ابتدا لازم است، اشارهاي به فیزیک کوانتومی داشته باشیم. واقعیتهاي فیزیک کوانتوم: همانطور که قبلا آمد در فیزیک کلاسیک )فیزیک نیوتونی و فیزیک الکترومغناطیسی ماکسول( سخن گفتن از هیچ مطلق بدیهی و طبیعی تلقی میشد. در این چارچوب میتوان گفت که جهان قبلا نبوده و به جاي آن خلأ محض وجود داشته است، سپس این جهان به وجود آمده است. اما طبق فیزیک کوانتومی جهان هیچگاه خلأ محض را به خود ندیده است و همواره مقداري انرژي به صورت میدان الکترومغناطیس در همه جا وجود داشته و دارد که دایما با افت و خیزهاي کوانتومی همراه است. به عبارت دیگر: »بر اساس قوانین فیزیک کوانتومی چیزي به نام فضاي خالی آنگونه که ما فکر میکنیم وجود ندارد. حتی خلأ نیز از نوسانات ریز الکترومغناطیسی پر شده است..... در سالهاي اخیر همانگونه که گفته شد فیزیک کوانتومی نشان داد، که خلأ در واقع پر شده است از افت و خیزهایی در میدان الکترومغناطیسی که میتواند با فعالیت فوتونها )ذرات نور( تداخل پیدا کرده و نیروي قابل اندازهگیري ایجاد کند. این نیرو که به اثر کازیمیر معروف است اولینبار در سال 1948 پیشبینی شده بود. اما این مطالعه جدید نشان میدهد این اثر حتی قدرتمندتر از چیزي است که قبلا تصور میشد.« )وبسایت بیگ بنگ به نقل از مورخ 31/1/1396( بنابراین ملاحظه میشود که فضا خالی نیست بلکه با physical در نشریه sciencealert com انرژي کوانتومی پر شده است: »بر اساس مکانیک کوانتومی، خلأ اصلا خالی نیست. در واقع خلأ با ذرات و انرژي کوانتومی پر شده است که براي لحظهاي زودگذر، در داخل و خارج در هستی چشمک میزنند، سیگنالهاي عجیبی که نوسانات کوانتومی مورخ 8/11/1395( بنابراین وجود نیرو در خلأ sciencealert com نامیده میشود.« وب سایت بیگبنگ به نقل از کوانتومی واقعیت دارد. از این رو استدلال برخی از فیزیکدانان با استفاده از ادبیات فیزیک کلاسیک و بر اساس اینکه چون جمع جبري انرژي، بار الکتریکی و چرخش در جهان صفر میشود، پس میتوان نتیجه گرفت که جهان از هیچ مطلق خود به خود به وجود آمده است، استدلالی تاریخ گذشته و نادرست است. بنابراین حداقل میتوان گفت که هر چه در جهان وجود دارد، ناشی از فعل و انفعالات همان انرژي موجود در جهان بوده است. به همین علت برخی فیزیکدانان معتقدند: »همه ذرات بنیادي از وجود جوهري ساخته شدهاند که میتوان آن را انرژي و ماده جهانی نامید. آنها شکلهاي مختلفی هستند که این ماده جهانی به خودش میگیرد.« )هایزنبرگ فیزیکدان مشهور جزو وکل /گفتوگوهایی درباره فیزیک اتمی( انیشتین نیز »هویت اصلی جهان را میدانها میدانست و معتقد بود همهچیز را میتوان با میدان ساخت.« )مقاله نظریه میدان یکنواخت - سال 1950( برتراند راسل فیزیکدان و فیلسوف معروف نیز انرژي را به عنوان جوهر یگانه و اصیل مطرح میکند. )تاریخ فلسفه غرب( منشأ انرژي اولیه: این واقعیت که همهچیز از همان انرژي اولیه ساخته شده است ما را به یک موضوع مهم و اساسی رهنمون میکند: انرژي اولیه که خود را به شکل میدان ظاهر کرده چگونه پدید آمده است؟ میدانیم که طبق قانون پایستگی انرژي، انرژي نمیتواند از هیچ به وجود آید. پس چگونه آن همه انرژي خلق شده است؟ از آنجا که از »هیچ مطلق« نمیتواند انرژي به وجود آمده باشد پس منشأ این انرژي چیست؟ گرچه این سوال اساسی است و میتواند ما را به سمت جوابی حاکی از وجود یک نیروي برتر )خدا( هدایت کند، اما کنکاش در احوال همان انرژي اولیه، موضوع را بسیار حساستر و پیچیدهتر میکند. توضیح اینکه انرژي اولیه داراي ویژگیهاي مختلفی بوده و هست که بعضی از آنها عبارتند از: 1- این انرژي به صورت میدان الکترومغناطیسی ظاهر میشود. 2- با افت و خیزهاي کوانتومی در این میدان، ذرات مجازي تولید و این ذرات قابلیت تبدیل به ذرات واقعی را دارند. 3- این میدان حامل ذراتی است که خاصیت موجی هم دارند. 4- این میدان داراي حرکت میباشد. 5- این میدان استعداد تولید ذرات و پاد ذرات را دارا است. 6- ذرات تولید شده توسط این میدان امکان برهمکنش دارند. 7- ذرات تولید شده در این میدان داراي چرخش )اسپین( میباشند. 8- ذرات تولید شده از این میدان، با تاثیر روي هم در همتنیدگی کوانتومی ایجاد میکنند. به این معنی که هر اتفاقی براي یک ذره حادث شود آنا بدون در نظر گرفتن زمان و مکان، دیگري نیز متاثر میشود. 9- ذرات و پاد ذرات تولید شده از این میدان داراي بار الکتریکی میشوند. 10- ذرات میدان کوانتومی وذرات تولید شده توسط آن، در آن واحد در چند جا حضور دارند. 11- ذرات همنام همواره شبیه همدیگرند و اینطور نیست که هر کدام راه خودشان را بروند. فوتونها، الکترونها، نوترونها و ...، هر کدام از اینها شباهت خود را با ذره همنام خود حفظ میکنند. گرچه این همه پتانسیل و استعداد در انرژي اولیه بسیار عجیب به نظر میرسد، اما عجیبتر از آن این است که بسیاري از فیزیکدانان از کنار چنین »استعدادي« به سادگی عبور میکنند و فقط به گفتن استعداد بسنده میکنند. در صورتی که آنها باید نسبت به هر خاصیتی ولو بیاهمیت حساس باشند تا بهتر بتوانند تحقیقات خود را پیش ببرند. اما متاسفانه چنین نیست. لاورنس کراوس براي توجیه »جهانی از عدم« میگوید: اگر کسی تصورش از »هیچ چیز« محض، این باشد که حتی پتانسیلی براي تولید »چیز« وجود نداشته باشد پس خدا هم نخواهد توانست کاري کند. زیرا اگر او بتواند از هیچ، چیزي به وجود بیاورد، حتما باید چنین قابلیتی در هیچ، وجود داشته باشد. )جهانی از عدم - صفحه 134- 133، ترجمه سیامک عطاریان( برنامهریزي در کار جهان: حال سوال اصلی این است که انرژي اولیه، چگونه و چرا این همه استعداد و ویژگی را کسب کرده است تا بتواند سنگ بناي ساختار جهان فعلی باشد. اگر خود به خود خلق شده، میتوانست انرژي نباشد. یا میدان نباشد. یا حرکت نداشته باشد. افت و خیز کوانتومی نداشته باشد. استعداد تولید ذرات را نداشته باشد. ذرات تولید شده برهمکنش نداشته باشند. ذرات اسپین )چرخش( نداشته باشند. ذرات خاصیت درهم تنیدگی نداشته باشند. ذرات چند جا را در آن واحد اشغال نکنند. کیفیت برخی از این ویژگیها جور دیگري باشد. و..... اگر چنین احتمالات را بخواهیم بشماریم سر به هزاران یا میلیونها میزند. اما این احتمالات رخ نداده است بلکه آنچه اتفاق افتاده، همان است که نتیجهاش این جهان با تمام ظرافتهایش میباشد. بدین معنی که فقط ظرفیت و پتانسیلی در انرژي اولیه به وجود آمده است که میتوانسته به این جهان کنونی منتهی شود. به نظر میرسد که این نوعی برنامهریزي باشد و بیشباهت به برنامهریزي و طراحیهایی نیست که در مراحل مختلف تکامل جهان، موارد مشابه آن را مشاهده میکنیم. برخی از نمونههاي آن به قرار ذیل است: 1- از آنچه در مورد بیگبنگ گفته میشود به خوبی میتوان استنباط کرد که نطفه جهان با توجه به ساختار آینده آن طرحریزي شده است. بدین معنی که در همان کسري از ثانیه اول، تدارك مکمل لوازم کار خلقت پدیدهها، یعنی هماهنگی نیروها، تقسیم کار، ظرفیت و پدید آوردن ذرات مورد نیاز و نحوه ترکیب ذرات باردار با هم، دیده شده است. چنانچه در 10 به توان منهاي 43 ثانیه اول که حرارت 10 به توان 32 درجه کلوین بود، فقط یک نیروي واحد وجود داشت. در 10 به توان 35 ثانیه اول و حرارت 10 به توان 28 درجه کلوین این نیرو شکسته میشود و نیروي هستهاي قوي از این نیروي واحد جدا میشود. نیروي هستهاي قوي توسط ذراتی به نام گلوئون حمل میشود. گلوئونها 8 نوع بودند. چون داراي بار رنگ بودند )قرمز، سبز، آبی( امکان برهمکنش بین آنها وجود داشت. لذا در همین زمان )کسري از ثانیه( چند ترکیب مختلف از آنها حاصل شد؛ 1-کواركها پیدا شدند. کواركها شش نوع بودند که کوارك سر، کوارك ته، کوارك بالا، کوارك پایین، کوارك افسون و کوارك شگفت نامگذاري شدهاند. براي هر کدام از کواركها، پادکوارکی نیز وجود داشت. 2- این کواركها داراي بار الکتریکی و بار رنگ شدند. کواركهاي بالا با بار الکتریکی مثبت دو سوم و کواركهاي پایین با بار الکتریکی منهاي یک سوم. 3- از ترکیب دو گلوئون، دو کوارك سر و دو کوارك ته تولید شد. از ترکیب یک کوارك سر و یک کوارك ته حاصله بوزون هیگز به وجود آمد. بوزون هیگز میدان هیگز را به وجود آورد. این میدان سراسر جهان را دربرگرفت، میدان هیگز عامل ایجاد جرم براي ذرات میشود. بدون وجود میدان هیگز، جرمی براي ذرات و پدیدهها متصور نیست. 4- با ترکیب دو کوارك بالا و یک کوارك پایین، پروتون به وجود آمد با بار مثبت یک نیروي هستهاي قوي این کواركها را بهم چسباند. 5- با ترکیب دو کوارك پایین و یک کوارك بالا نوترون تولید شد که بار الکتریکیاش خنثی است. این اتفاقات در 10 به توان منهاي 3 ثانیه اول رخ میدهد. زمانی که درجه حرارت 10 به توان 14 کلوین است. اما پیش از آن یعنی در ده به توان منهاي 9 ثانیه اول که دما، 10 به توان 15 درجه کلوین بود، نیروي الکترومغناطیس از نیروي واحد که حالا تجزیه شده و به نیروي الکتریک )الکترو مغناطیس و هستهاي ضعیف( و جاذبه تبدیل شده، جدا شده و به وظایف خود میپردازد. نیروي الکترومغناطیسی به وسیله فوتونها حمل میشود. فوتونها در شرایط حرارت بالاي مذکور ظرفیت برهمکنش پیدا میکنند. از برهمکنش دو فوتون در آن شرایط یک الکترون و یک پادالکترون تولید میشود. بعدها بیشتر الکترونها به وسیله پادالکترونها از بین میروند. اما تعداد باقیمانده در ساختار آینده جهان نقش اساسی ایفا میکنند. نیروي الکترومغناطیس در ایجاد اتمها، مولکولها و فعل و انفعالات شیمیایی و غیره نقش مهم به عهده میگیرد. نیروي هستهاي ضعیف نیز مسوولیت واپاشی هسته را به عهده دارد. مثلا واپاشی نوترون به پروتون، الکترون و نوترینو از وظایف آن است. نیروي جاذبه نیز در ایجاد و استقرار سیارات، ستارگان، کهکشانها و خوشههاي کهکشانی نقشی بسیار مهم را ایفا میکنند. حال باید به این نکته اشاره کنیم که اگر هر کدام از پدیدههاي فوق نبود و با کمیت و کیفیتی غیر از آنچه که دارا شدند، میداشتند، امکان خلق چنین جهانی وجود نداشت. تعداد نیروها، تعداد ذرات، اندازه ذرات، استعداد برهمکنش براي هر ذره، رسالت میدانها، میزان بار الکتریکی و.... همه نشاندهنده نوعی برنامهریزي براي خلق جهان فعلی میباشد. 2- ساختار ژئوم گیاهان و جانوران نیز مبین وجود برنامهریزي براي ایجاد، تکامل، محافظت، تغییرات مناسب زمانی، نحوه تغذیه و.... آنها است. در ژنوم موجودات زنده وگیاهان، دي.ان.اي که متشکل از صدها، هزاران و حتی میلیونها رشته اسید نوکلئیک میباشد، حاوي اطلاعات مربوط به تشکیل و چگونگی عملکرد سلولها، جوارح، اندامها، روابط بین آنها، تغییرات مرحلهاي و فرآیند تکامل و رشد و نمو موجود مربوطه است. بدون وجود چنین برنامه و اطلاعاتی حیات و بقاي موجودات زنده و گیاهان ناممکن است. برنامهریزي براي ساختار جهان، موجب شده است تا برخی فیزیک دانان ناگزیر به آن اعتراف کنند. میچیو کاکو فیزیکدان امریکایی مینویسد: » میتوان باور کرد که اگر صرفا چند مورد از ثابتهاي طبیعت مقادیر خاصی به خود میگرفتند تا زندگی ممکن شود، پاي تصادفی کور در میان بود. اما به نظر میرسد که گروه بزرگی از ثابتهاي فیزیکی باید طیف کوچکی از مقادیر را داشته باشند تا زندگی در جهان ما بتواند شکل گیرد. از آنجایی که اتفاقاتی از این دست خیلی نامحتمل هستند، شاید یک شعور الهی )خدا( دقیقا آن مقادیر را براي آفرینش حیات انتخاب نمود.« )ابرفضا- ترجمه نادر جوان و محمدرضا مسرور، صفحه 337( با این وصف میتوان استنباط کرد که استعداد و ظرفیتی که در انرژي اولیه به شرحی که قبلا اشاره شد، وجود داشته، بر اساس برنامه و هدفی تنظیم و طراحی شده است. برنامهاي که در نهایت منجر به ایجاد جهان فعلی شده است و این خود به معنی وجود اندیشه، فکر و به عبارت دیگر خدایی است که با برنامه بر کار سازماندهی این جهان حاکم بوده و هست. اعمال اراده الهی اما سوالی که پیش میآید این است که این برنامه چگونه ظاهر شده است؟ و اعمال اراده از سوي خدا به چه شکلی تحقق پیدا کرده است؟ براي پاسخ به این پرسش باید به این نکته توجه کرد که ذرات و امواج در قالب میدان الکترومغناطیس همواره حامل اطلاعات هستند. این اطلاعات حاوي برهمکنشها،ارتباطات،انتقال اطلاعات، تاثیرگذاريها، تغییر حرارت و غیره میباشد. البته، اطلاعاتی که در امواج و میدانهاي الکترومغناطیسی منعکس میشود، فقط به موارد فوقالذکر محدود نمیگردد. تمام اتفاقاتی که براي هر ذره رخ داده است بر اساس قاعده »درهم تنیدگی کوانتومی«، ذرات دیگر که مستقیم یا غیرمستقیم متاثر از آن بوده را تحت تأثیر قرار میدهد. به عبارت دیگر اتفاقی که براي هر ذره حادث میشود، آنا دیگر ذرات )که قبلا باهم برهمکنش داشتهاند( از آن مطلع میشوند. این حالت در لازمانی و لامکانی اتفاق میافتد. به این معنی که براي انتقال اطلاعات از ذرهاي به ذره دیگر، زمان و مکان معنی خود را از دست میدهد و کار آنی صورت میگیرد. در هم تنیدگی کوانتومی زمانی رخ میدهد که: »ذراتی مانند فوتونها، الکترونها و... ابتدا در حالت برهمکنش فیزیکی با همدیگر قرار گرفته و سپس از هم جدا میشوند. در این صورت مابین ذرات مزبور، نوعی ارتباط درونی اسرار آمیز برقرار میشود؛ به گونهاي که اگر ویژگیهاي کوانتومی یکی از آن ذرات را تغییر دهیم، مابقی آنها صرف نظر از اینکه با چه فاصلهاي از ذره اول قرار گرفته باشند- مثلا یک متر باذره مزبور فاصله داشته باشند با یک میلیارد سال نوري - بلا فاصله از این تغییر، تاثیر میپذیرند.« )وبسایت علمی بیگبنگ 6/6/1392(. علاوه بر این ارتباطاتی که اینچنین بین ذرات، اتمها و مولکولها اتفاق میافتد، در ذراتی که بعدا پدیدار خواهند شد نیز انعکاس پیدا میکند. به عبارت دیگر این ارتباط آنی و درونی اسرارآمیز، نهتنها در فواصل مکانی، بلکه حتی مابین لحظات مختلف در بعد زمان هم مابین گذشته و آینده عمل میکند. و این به معنی ارتباط آنی دو لحظه مختلف زمانی با همدیگر است.« )وبسایت علمی بیگبنگ 1/2/1393( در همین رابطه در سال 2013 میلادي تیمی از فیزیکدانان گزارش دادند که با انجام آزمایشی: »با موفقیت توانستهاند اثر درهمتنیدگی را در فوتونهایی مشاهده کنند که به صورت همزمان وجود نداشتهاند. نتیجه آزمایش آنها این بود که در همتنیدگی میتواند بین دو سیستم کوانتومی اتفاق بیفتد، حتی اگر آن دو سیستم بهطور همزمان وجود نداشته باشد.« )سایت زومیت 29/1/1397( به تعبیر اطلاعاتی، با این وصف همه ذرات از حال همدیگر باخبرند. بنابراین هر قسمت از جهان کوانتومی حامل اطلاعات قسمت دیگر هم میتواند باشد. به تعبیر »بوهم« فیزیکدان دانشگاه لندن: »در سطح زیر کوانتوم دیگر جا و مکان وجود ندارد یعنی همه نقاط در فضا با همه نقاط دیگر در فضا یکی میشوند و سخن گفتن از چیزي که جدا از چیز دیگري است، معنا ندارد.« فیزیکدانها این خصلت کوانتوم را »لامکانی« مینامند. ویژگی حامل اطلاعات بودن میدانهاي الکترومغناطیسی باعث شده است تا در موارد مختلف سعی شود از این ( میتوان پی به EEG اطلاعات استفاده شود. مثلا با دریافت میدان الکتریکی ناشی از فعالیت مغز از طریق الکتروانسفالوگرام ) تغییرات فرکانسهاي آن برد یا اخیرا با ساخت دستگاهاي جدید توانستهاند تاحدودي حتی به محتواي اطلاعاتی آن پی ببرند. با این وصف میدانها خود انعکاسی از مجموعه اطلاعات هستند و به تعبیر بهتر ساختار اطلاعاتی دارند. حال اگر این مفهوم را بپذیریم، انرژي اولیه که به صورت میدان الکترومغناطیس ظاهر شده، ماهیت مجموعه اطلاعات و اندیشه دارد، نه ماهیت ماده صرف و بیمحتوا. در واقع گرچه هنوز جنس انرژي روشن نیست، اما تردیدي نیست که تظاهر آن به شکل اطلاعات یک واقعیت است. به همین علت برخی از فیزیکدانان معتقد به تقدم اطلاعات بر ماده درپدیداري جهان شدهاند. فیزیکدان پاول دیویس سرپرست وبگاهی در دانشگاه ایالت آریزوناي امریکا میگوید: »از نظر تاریخی، ماده در پایینترین زنجیره توضیح و تبیین قرار داشته است و اطلاعات به نوعی یک مشتق فرعی از آن بوده است.... حداقل در میان گروه کوچکی از فیزیکدانان علاقه رو به افزایشی وجود دارد که این موضوع رابرعکس کرده و بگویند شاید در بنیاديترین سطح جهان از اطلاعات و پردازش اطلاعات درست شده و این ماده است که به عنوان مفهوم فرعی از آن پدیدار میشود. ».... ست لوید، پروفسور دانشگاه امايتی که متخصص اطلاعات کوانتومی است با تشبیه جهان به یک کامپیوتر از این ایده دفاع میکند و آن را اینطور توصیف میکند: »سیستمی فیزیکی که اطلاعات را به بیتها تبدیل کرده و آن بیتها را در یک روش سیستماتیک به کار میگیرد.« ...لوید میگوید: »در بنیاديترین سطح جهان از اطلاعات تشکیل شده است و تمام ذرات بنیادي، اطلاعات حمل میکنند.« )فضا، زمان را فراموش کنید، کیهان میتواند از اطلاعات درست شده باشد. تحریریه سایت علمی بیگبنگ - 4/5/1396( به همین علت است که برخی فیزیکدانان نیز در تحلیل نهایی به دلیل اینکه نمیتوانند جهان مادي را منحصرا با قوانین موجود توضیح دهند و امکان آن هم وجود ندارد، به این عقیده روي آوردهاند جهان بیشتر به یک فکر شباهت دارد تا ماده. جیمز جینز ستاره شناس بزرگ میگوید: »50 سال پیش جهان بهطور کلی به صورت یک ماشین به نظر میرسید...، زمانی که از کرانههاي ابعاد در جهت عبور میکردیم. چه به سمت کیهان بزرگ مقیاس چه به اعماق اتم - تغییر مکانیکی طبیعت با شکست مواجه میشد. ما به هویتها و پدیدههایی میرسیم که به هیچوجه مکانیکی نیستند، از نظر من آنها بیشتر بر فرآیندهاي ذهنی دلالت میکنند تا پدیدههاي مکانیکی: به نظر میرسد جهان به یک فکر بزرگ نزدیکتر باشد تا به یک ماشین بزرگ. )از قول میچیو کاکو، کتاب جهانهاي موازي صفحه 425( ورنر هایزنبرگ فیزیکدان معاصر نیز معتقد است: »سنگ زیرین ساختمان ساده و زیربناي ساختمان جهان واقعا مادي نیست.« )سایت عصر علم، نجوم طبیعی، فصل اول( فیلیپ کلینتون فیزیکدان فیلسوف معاصر امریکایی میگوید: »همانطور که پروژه علم را دنبال میکنیم به این نتیجه میرسیم که هیچ مفهوم سادهاي از ماده براي توجیه نتایج فیزیکی کافی نیست. هیچ ماده اولیهاي وجود ندارد که سایر چیزها از آن ساخته شده باشند. در عوض هر چه عمیقتر توضیح را دنبال میکنیم غیر مادي بودن، خودش را بیشتر نشان میدهد.« حال میتوان این نتیجه را گرفت که از آنجا که ماهیت جهان، اطلاعات و اندیشه است و فرآیند تکامل جهان نیز برنامهریزي شده صورت گرفته است، پس این اندیشه و برنامه میتواند انعکاس اراده خالقی بوده باشد؛ یعنی خدا. خدا کجاست؟ اما این خدا کجاست؟ این سوال هم مورد توجه عوام است و هم مورد توجه خواص. بسیاري از عوام خدا را در آسمانها جستوجو میکنند و به همین دلیل وقتی دعا میکنند یا چیزي از خدا میطلبند، دستها را به سوي آسمانها میگیرند. همین برداشت عوامانه به برخی خواص نیز سرایت کرده است. به عنوان مثال لاورنس کراوس براي استدلال رد وجود خدا مینویسد: »اگر اتفاقی از لحاظ فیزیکی، منطقی باشد، ما نیازي به توسل به امور ماورایی براي توضیحش نداریم. به عنوان مثال وجود یک قادر متعال در خارج جهان یا خارج از چند جهانی که همزمان در تمامی اتفاقات درون آن نیز دخالت کند هم در زمره این امور است.« )جهانی از عدم، صفحه 112، ترجمه سیامک عطاریان( برخی نیز ماده را جدا و خدا را جداي از آن میپندارند. به این معنی که خدا ماده را خلق کرده و فرآیند تغییر و تکامل آن را نهادینه و تعیین کرده است. نظر بعضی دیگر نیز این است که خدا از ماده جدا نیست و همراه با آن است. اما اراده و خواست او همواره در تغییر و تحول و تکامل آن دخیل است. اما با توجه به آنچه که قبلا آمد و از آنجا که ماهیت میدانها، واقعیت یکپارچگی اندیشه و برنامهریزي را نشان میدهد، این نتیجه حاصل میشود که جهان نتیجه وجود خداوند است. جهان با او و او با جهان است. به عبارت دیگر اراده خداوند منفک از جهان مادي نیست. هر حرکت، تغییر، تحول، تکامل را او هدایت میکند. به نظر میرسد مصداق این آیه باشد که: »هو الأول والآخر والظاهر والباطن«. در همه جا هست و گفتن اینکه در اینجاست بیمعنی است. از رگ گردن به انسان نزدیکتر است )ونحن اقرب الیه من حبلالورید(، اما نه از لحاظ مکانی. این ویژگی، انسان و همهچیز راخداگونه میکند. و فرق ماهوي بین آنها را از بین میبرد. این جاست که انسان باید به همه کس و همهچیز به یک چشم نگاه کند. شهریور 98 فیلیپ کلینتون فیزیکدان فیلسوف معاصر امریکایی میگوید: »همانطور که پروژه علم را دنبال میکنیم به این نتیجه میرسیم که هیچ مفهوم سادهاي از ماده براي توجیه نتایج فیزیکی کافی نیست. هیچ ماده اولیهاي وجود ندارد که سایر چیزها از آن ساخته شده باشند. در عوض هر چه عمیقتر توضیح را دنبال میکنیم غیر مادي بودن، خودش را بیشتر نشان میدهد.« حال میتوان این نتیجه را گرفت که از آنجا که ماهیت جهان، اطلاعات و اندیشه است ،فرآیند تکامل جهان نیز برنامهریزي شده صورت گرفته است. برخی دانشمندان ماده را جدا و خدا را جداي از آن میپندارند. به این معنی که خدا ماده را خلق کرده و فرآیند تغییر و تکامل آن را نهادینه و تعیین کرده است. نظر بعضی دیگر نیز این است که خدا از ماده جدا نیست و همراه با آن است. اما اراده و خواست او همواره در تغییر و تحول و تکامل آن دخیل است. اما با توجه به آنچه که قبلا آمد و از آنجا که ماهیت میدانها، واقعیت یکپارچگی اندیشه و برنامهریزي را نشان میدهد، این نتیجه حاصل میشود که جهان نتیجه وجود خداوند است. جهان با او و او با جهان است.