چيست؟ مسيحيت چيست؟ مسيحيت نويسنده : م ويليام دكتر ميلر مترجم : مشيري كمال B BE EL LI IE EF FS S A AN ND D P PR RA AC CT TI IC CE ES S O OF F C CH HR RI IS ST TI IA AN NS S By Dr. William M. Miller Translated by K. Moshiri In Collaboration with T. Michelian www.muhammadanism.org December 12, 2004 مندرجات فهرست عنوان صفحه مترجم پيشگفتار 5 نويسنده مقدمه ) عزيزم دوست ( 7 1 - كيست؟ خدا 9 2 - كيست؟ انسان 14 3 - چيست؟ گناه 17 4 - انبيا به آيا داريد؟ ايمان فرشتگان و 19 5 - است؟ كدام مسيحيان مقدس كتابهاي 23 ) 1 ( - عتيق عهد 24 ) 2 ( - جديد عهد 25 6 - كرد؟ چه و شد متولد چگونه مسيح عيسي 32 7 - ك مسيح عيسي يست؟ 45 8 - بود؟ چه جهان در مسيح كار 51 9 - نج گناه از و شود بخشيده خدا بوسيله تا بكند بايد چه انسان يابد؟ ات 55 عنوان صفحه 10 - كيست؟ س القد روح 57 11 - چيست؟ تثليث منحني 61 12 - چيست؟ كليسا 63 13 - چيست؟ مسيحيان مذهبي مراسم و تكاليف 67 ) 1 ( دعا 67 ) 2 ( روزه 68 ) 3 ( خيرات و صدقه 69 ) 4 ( زيارت 69 ) 5 ( ها عيد 70 ) 6 ( مقدس أيينهاي 70 ) 7 ( ازدواج 71 14 - چيست؟ مسيحيت اخلاقي تعاليم 71 15 - چيست؟ أينده امور مورد در مسيحيان عقيده 74 ) 1 ( مسيح عيسي بازگشت 75 ) 2 ( عمومي رستاخيز 77 ) 3 ( أخر داوري 78 ) 4 ( جهنم و بهشت 79 ) 5 ( ايمانداران مرگ 80 خاتمه 81 مترجم پيشگفتار مترجم پيشگفتار دكتر سال در كتاب نويسنده ميلر ويليام 1919 ايـالات پرزبيتـرى كليسـاى طرف از سال در و آمد ايران به امريكايى ميسيون در مذهبى خدمت جهت امريكا متحده 1962 بعد از 43 و گفـت تـرك را ايـران كشـور و شد نشسته باز نظير كم و شكوهمند خدمت سال خ كشور در علاقه و توانايى همان با اكنون ميباشد خدمت مشغول ود ميرسد ما بدست كه اوست بازنشستگى زمان خدمات ثمرات از يكى حاضر كتاب ميتـوان كـه گذاشـت يادگـار به فارسى زبان به خود از ديگرى ارزنده كتابهاى ميلر دكتر " ايران و روم امپراطورى در قديم كليساى تاريخ " اعمـال و يوحنـا و لوقـا اناجيل تفاسير و رسولا شمرد بر را قرنتيان اول و روميان به پولس رسالات و ن كتاب " رسـتگارى راه " او و شـد كمياب كوتاهى مدت در كه ميرود شمار به جهان نور انتشارات برجسته كتابهاى از تهيـه انگليسـى زبان به كه او كتابهاى از برخى و رسيد چاپ به مجددا ضرورت حسب به كوتاهى مدت در بود گرديده شد ناياب در را مطالـب عميقتـرين ميتوانـد كه است اين ميلر دكتر برجسته خصايص از يكى بنويسد يا و نمايد بيان عموم فهم مطابق و گزارده ساده بسيار كلمات قالب همين به شايد مياورند شمار به انجيل تواناى و برجسته مفسر را او كه است جهت چيست؟ مسيحيت 5 ميسيونر از او استادش نظير داشت سعى هميشه كه بود ايران در شمار انگشت هاي نمايد صرف خدا ملكوت پيشرفت راه در را خود جان و مال و وقت دوسـت را او اغلب ميناميدند دردمندان و فقرا بـوده معنـوى و روحـانى خدمات مركز هميشه سكونتش محل است سخن استادش از و گيرد تماس كسى با بود محال نيـاورد بهميان سـخن واقـع در ميرفت شمار به زندگيش لايتجزاى جز مولايش باره در دادن شهادت و گفتن مسـافرتهاى و سـخت بسـيار شرايط با حتى ايران سرتاسر در مذهبى امور جهت او طولانى و پى پيدر بود ساخته بينظير و ممتاز ميسيونرى را او دشوار در بسزايى سهم ميلر ويليام هميشه براى او نام و دارد ايران در مسيح كليساى بناى ماند خواهد جاودان كشور اين در كـه اكنـون كـه است بوده اين خدماتش ثمرات از يكى از هنـوز خـود خـدمات ادامـه جهـت ايـران پرزبيتـرى كليساى ميگذرد عزيمتش از سالها نيست نياز بى ميلر شاگردان از يكى حاضر كتاب چاپ و تهيه كتـابى زيـرا اسـت بوده بسيارى ديرينه آرزوهاى و نمايـد بيـان جـامع حـال عـين در و سـاده بطـور را مسـيحى اصـول و عقايد بتواند كه نبـوده موجـود فارسى زبان به تاكنون جلد يك در آنهم و باشد بسيارى سوالات جوابگوى است كتاب " ؟ چيست مسيحيت " و مـبهم را مسـيحيت به مربوط موضوع هيچ ناگفتـه كـرده بيان ساده و مختصر و صميمانه بطرزى را مطالب عميقترين حال عين در و نگذاشته است و مسـيحى خـدمت در تجربـه قـرن نـيم از پـس و توانـايى و مهـارت با نويسنده ميدهد ارائه خود ايرانى دوستان به عميق و برجسته كتابي چنين خود نويسندگى 6 مترجم پيشگفتار بنظر از و ميـرود بشـمار او صميمى دوستان از ميپردازد كتاب اين مطالعه به فرديكه هر او روعبارت اين " عزيزم دوست " ميشود يافت بسيار كتاب اين در وجـود بـا اسـت مسيحى اعمال و عقايد و اصول اطراف در كه كتابى چنين ترجمه متـ زيـرا ؛ است نبوده آسانى كار هم باز نويسنده قلم سادگى بـا ميبايـد كتـابى چنـين رجم بـيش و كـم نويسـنده نظريـات و افكار با همچنين و مسيحى مذهب اصطلاحات و اصول كند حفظ ترجمه در را امانت حال عين در و آيد بر آن عهده از بخوبى بتواند تا باشد آشنا او عقايد و افكار با و داشته را ميلر دكتر آشنايى افتخار متمادى سالهاى مترجم آشنا داشت وا كتاب اين ترجمه مبادرت به را او انگيزه همين واقع در و است بوده بايد معهذا مترجمى كه ميكائليان آقاى جناب عزيز دوست راهنمايى و همكارى بدون كه نمايد اذعان ايـن و نمـود نمـى كتـاب ايـن تهيـه م ترجمه به جسارت هرگز هستند مجرب و ورزيده ف اين به مهم مجموعه گرديد نمى آماده و ترجمه وريت از ميدانـد واجب خود بر اين بنابر هسـتند نويسنده نزديك دوستان از نيز ايشان كه خود قرن يكربع دوست صميمانه زحمات نمايد قدردانى قلبا در را ميلـر دكتـر آرزوهـاى از قسـمتى بتواند حاضر كتاب كه است اميد خاتمه در ع به اش دهنده نجات شناساندن بپوشاند عمل جامه موم چيست؟ مسيحيت 7 عزيزم دوست : باشيد شاد و سلامت روحا و جسما اميدوارم را خـود سـلامهاي تـرين صـميمانه ميگويم سپاس شما دوستى و رفاقت براى را خدا و ميدارم تقديم جنابعـالى شديد علاقه ب كه راهى و راستى و درستى بسوى هدايت و حقيقت يافتن به منتهـى او نجـات و خـدا ه است گرديده من عميق شادى باعث ميشود؛ و عقايد اطراف در سوالاتى اغلب گذشته در تمـام تـا اسـت نبـوده كـافى فرصـت كنون تا ولى ايد نموده خود مسيحي دوستان اعمال بگذارم شما اختيار در ايد بوده آن جستجوى در كه را اطلاعاتى ام گرفتـه تصميم اين بنابر مسـيحيان ما ايمان كه دهم توضيح و نمايم بيان را جزئيات طولانى نسبتا نامه اين نوشتن با ميباشد قرار چه از ما رسوم و است كدام ما مذهبى وظايف و چيست مسـيحى را خود جهان سراسر در نفر ميليون يكهزار قريب امروزه ميدانيد بطوريكه ميخوانند واقعى دار ايمان آنان از بعضى اسـمى مسيحي فقط متاسفانه نيز برخي و هستند ميباشند ظاهرى و مسـيحيان ؛ انـد شده تقسيم هايى فرقه به مذاهب از برخى كه همانطور تقسـيم گونـاگونى فـرق بـه و دارنـد تفـاوت هم با عبادت مراسم و اعتقادات نظر از نيز ف تمام عقيده نامه اين در بتوانم است ممكن غير پس اند گرديده نمـايم بيان را مسيحي رق باشـند موافق آن با جهان مسيحيان تمام كه بگويم مطالبى يا و كـه هسـتم مطمـئن ليـك نامـه ايـن در شـما كـه حقـايقى بـا كـه دارنـد وجود جهان نقاط تمام در مسيحي ميليونها موافقند ميخوانيد خـدا بـه ؛ مسـيحيت شـرح ايـن دقيق خواندن ضمن شما كه ميكنم دعا نزديك را او كـاملترى بطـور و بداريـد دوسـت بيشتر را او و بشناسيد بهتر را او و شويد تر كنيد اطاعت دهم پاسخ يك به يك را شما سوالات ميكنم كوشش اكنون 8 مترجم پيشگفتار چيست؟ مسيحيت 9 1 1 - - كيست؟ خدا كيست؟ خدا بـود خواهـد ايـن شما سوال اولين دارم يقين من ؛ عزيزم دوست : " مسـي در حيان دارنـد؟ اى عقيده چه خدا باره " و عقايـد از عبـارت مـذهب هـر در موضـوع مهمتـرين خداست باره در مذهب آن نظريات كـه انـد گفتـه شـما به اطلاع بى اشخاص كه ميدانم حتـى و صـليب مـا كـه ميكننـد تصـور برخـى حتى ميكنند پرستش را خدا سه مسيحيان پر را انساني تمثالهاي و ها مجسمه ميدهيم قرار نيايش مورد و كرد ستش شـما اسـت لازم است غلط كاملا سخنان اين كه سازم مطمئن را واحـد خـداى به پيوسته واقعى مسيحيان مرتكـب انـد كـرده پرستش را ديگرى خدايان آنها از بعضى اگر و اند داشته ايمان حقيقى اند گرديده اشتباه بزرگترين ب مسيح عيسى ؛ فرماييد توجه كـرده سـوال او از كه شخصى ه داد پاسخى چه ميباشد چه خدا حكم بزرگترين كه : " واحـد خداونـد مـا خـداى خداوند قـوت تمامى و خاطر تممى و جان تمامى و دل تمكامى به را خود خداى خداوند و است است اين احكام از اول كه نما محبت خود " ) مرقس 12 : 29 – 33 . ( در خدا انبيا جميع دور غيـر خداياني كه كسانى همه و بتها عليه و است واحد خدا كه اند داشته اعلام قديم ان آوردند مى بر اعتراض فرياد ميپرستيدند حقيقى واحد خداى از خواهـد انتهـايى نـه و داشته آغازى نه كه دارند ايمان خدايى به مسيحيان همچنين است ابدى و ازلى خدا زيرا داشت اي خدايى به ما دارد آگـاهى چيز همه بر كه داريم مان آفريـده خود كلام بوسيله را ناديدنى و ديدنى چيزهاى تمام و ميباشد قدرتها تمام مالك و است 10 كيست؟ خدا و عظمـت از جزيى حتى نمايد سعى و بنگرد ستاره ميليونها و ماه و خورشيد به كسى اگر داو با طبعا نمايد؛ درك را آفرينش شكوه شد خواهد همصدا نبى د : " را خدا جلال آسمان ميدهد خبر دستهايش عمل از فلك و ميكند بيان " ) مزمـور 19 : 1 . ( توانـايى و حكمـت گلهـا كوچكترين و لايتناهى فضاى در را كهكشانها فقط نه كه است عظيم چقدر ما خداى ميكند حفظ را آنها بلكه آفريده زمين در را حشرات و ! قـادر خدا ميتوانـد و اسـت مطلـق دهد انجام بخواهد هرچه قـادر چيز هيچ و است نموده طرح اى نقشه جهان اين براى او دارد باز مقصودش اجراي از را او نيست ميباشـد نيز قدوس و عادل بلكه است قادر و عظيم تنها نه ا خد كه داريم ايمان ما م خدايان كه روميها و ها يوناني گذشته زمان در كـه ميكردنـد فكـر داشتند قبول را تعددي آميـز شـرارت كارهـاى و ميكنند زنا و قتل و دزدى و ميگويند دروغ انسانها مانند خدايان ميدهند انجام ديگرى اشارات خدا كامل قدوسيت باره در مسيحيان مقدس كتاب در ولى است مبرا كاملا ناپاكى هرگونه از او يعنى دارد وجود فراوانى يكى خـدا مقدس حضور در كه ديد را آسمانى مخلوقات ؛ رويا در خدا خادمين از ميگويند و ميكنند ستايش را او ؛ " مطلق قادر خداي خداوند ؛ قدوس قدوس؛ ؛ قدوس ... " ) مكاشفه 4 : 8 . ( او ولـى خداسـت توانـاى دسـت در قـدرتها جميـع گرچه اين بنابر ب اقدسش ذات خلاف بر كاريكه نميتواند دهد انجام اشد و بگويد دروغ نميتواند خدا مثلا دهد انجام عادلانه غير عملى يا مشخصـى مكـان و زمـان وبـه نيست بدنى داراى انسانها چون خدا كه است مسلم است حاضر جا همه در هميشه بلكه نميباشد محدود چيست؟ مسيحيت 11 ميگـ سـخن خـدا قلـب و چشـمها و دستها از گاهى هرچند اصـطلاحات ايـن ولـى وييم ميبريم بكار معنوى و روحانى مقاصد بيان براي را جسمانى از و متعـال بسيا كه خدا زيرا ؛ است بالاتر خيلى ما ميباشـد نزديك خيلى ما به حال عين در كه داريم ايمان ايـن بنـابر ميفرم محافظت خود دستهاى با و ميبيند خود چشمان با را ما او كه ميگوئيم بـا را مـا و ايد مينمايد محبت خود قلب مخصوصـا مسـيحيان مـا ؛ دارد فراوانـى اهميـت ما براى خدا صفات جميع گرچه اسـت محبت خداى ميكنيم نيايش و ستايش را او كه خدائى كه گزاريم شكر صـفت ايـن كه ميكند تاكيد مقدس كتاب كه است مهم بقدرى الهى " است محبت خدا " ) يوحنـا اول 4 : 8 ( ميباشد محبت روى از ميكند عمل و ميانديشد خدا هرچه يعنى ؛ خـود محبت خدا احتياجـات تـامين اسـت آنجملـه از كـه ميسـازد ظاهر مختلف انواع به بشر نوع بنى به را كـه احتياجـاتى ساير ساختن فراهم و پوشاك و آب و غذا و آفتاب و باران قبيل از بشرى زمين روى بر انسان زندگى براى است نياز مورد فرسـتادن بـا را خـود محبت همچنين او گويند سخن ما با او درباره انبيا تا ساخت ظاهر ما به انبيا او آميـز محبـت عمل بزرگترين داد خـواهم بيشـترى توضيح مورد اين در بعدا كه بود دهنده نجات فرستادن تمـام خـدا آنها براى و ميدارد دوست است آفريده كه را كسانى ميخواهد سعادت و خوبى حضـرت ميكند بيان زيبا و جالب بسيار كلمات اين در خود به نسبت را خدا راهنمايى و توجه داود : " بـود نخـواهم چيـز هـيچ بـه محتـاج ؛ است من شبان خداوند مـرا سـبز مرتعهـاى در ميكند رهبرى مرا راحت آبهاى نزد ؛ ميخواباند نـ بخـاطر و ميگرداند بر مرا جان خـود ام مينمايد هدايتم عدالت براههاى " ) مزمور 23 : 1 - 3 .( 12 كيست؟ خدا ميكننـد اطاعـت و ميدارنـد دوست را كاو را آنانى خدا كه است طبيعى بسيار البته كـه اسـت مسـلم دارد؟ دوست كنند نمى اطاعت را او كه را كسانى آيا ولى ؛ نمايد محبت را خوبى نوع هر است مقدس او چون دارد نفـرت شـرارت نـوع هـر از و داشـته دوست خـدا ؛ ميباشـد خـدا نفـرت مـورد كـه ميدهند انجام آميزى شرارت اعمال مردم هنگاميكه ميگويـد خـدا بـه داود حضرت بطوريكه ميشود غضبناك افراد اينگونه به نسبت : همـه از ميكنى نفرت كنندگان بطالت " ) مزمور 5 : 5 ( بـدى بـه را خـود تنفر خدا تنبيـه بوسـيله ميسازد ظاهر نيستند او مطيع و ميكنند پيروى را شرارت كه آناني را مقـدس كتـاب وقتى او مخالفـت بـه كـه را ملتهـايى همچنـين و افراد چگونه خدا كه ميكنيم ملاحظه ميخوانيم توبه از و برخاستند ) خـود آميز شرارت اعمال انجام از پشيمانى يعنى ( ورزيدنـد امتنـاع مع ساخت دوم نمايم بيان شما براى را جالبى و ارزش پر حقيقت بفرماييد اجازه اكنون ولى خـدا گناهانشـان جميـع از را آنـان ميخواهـد طرفـى از ؛ است متنفر شريران از كه حال عين در بخشد نجات و آزادى او اوامر ِ پسر كه وجودى با كه پدرى مانند و دارد دوست را آنها او ناچيز را مينمايد محبت را او و ميورزد عشق او به هم باز ميشمارد خدا عجيب محبت اين شـده داده نشـان واضـح بطور مسيح عيسى داستانهاى از يكى بوسيله گناهكاران به نسبت است او از بـود حيات قيد در هنوز پدرش كه پسرى ؛ فرمود مسيح عيسى داستان اين در بسپا او به را ميراثش كه خواست رد تـرك را پـدر خانـه خـود ميراث دريافت از پس پسر نمود تلف آميز شرارت ذندگى در را خود ثروت تمام و كرد شـد چيز بى هنگاميكه ولى پـدر نـزد گرفت تصميم شد؛ نزديك مرگ به گرسنگى از و داد دست از را اموالش تمام و خود گناه به و گردد بر خود چيست؟ مسيحيت 13 نم اعتراف ايد در را او و دويـد سـويش بـه دور مصـافت از او ديـدن محـض به پدرش كـرد پـا بـر او برگشـت مناسـبت به بزرگى جشن و بوسيد و گرفت آغوش آنجاييكـه از بـود شده غرق شرارت در كه را او و بخشيد را او داشت عميق محبت او به نصبت پدرش پذيرفت آنانيرا طريق همين به فرمود مسيح عيسى مينمايـد محبـت ميورزند گناه او به كه ) لوقا 15 : 11 – 24 ( مـا است مايل و مينمايد محبت را ما خدا اينكه دانستن ؛ گرامى دوست بسيار خبر بپذيرد؛ را ما نماييم توبه و برگرديم بسويش هنگاميكه است حاضر و ببخشد را ميباشد گناهكاران ما براى انگيزى دل و خوش نامه مقدس كتاب در عبارتند جمله آن از كه شده ذكر خدا براى بسيارى اى : قـادر ؛ خـالق ؛ داور ؛ پادشـاه ؛ عـادل ؛ قـدوس ؛ متعـال ؛ زنـده ؛ ابدى ؛ يهوه ؛ خداوند مطلق؛ مردم شبان و دهنده نجات داريـم علاقـه آن بـه همـه از بـيش مسيحيان ما ناميكه آن ولى از عبارتست " آسمانى پدر " عيسى هنگاميكه اغلـب ميفرمـود صحبت خدا درباره مسيح را او " من پدر " بگوينـد ميكننـد دعـا هنگاميكه فرمود شاگردانش به و ميكرد خطاب : " باد مقدس تو نام ؛ آسمانى در كه ما پدر اى ... " ) متى 6 : 9 .( افتخـارى انسـان بـراى آيـا خدا بداند و بشود خدا روحانى فرزند كه دارد وجود اين از بزرگتر محبـت پر پدر متعال ى مياورنـد ايمـان مسـيح عيسـى بـه كسانيكه همه به خدا بوسيله بزرگ افتخار اين ؟ اوست ميشود بخشيده مقصـود كـه باشـد آمـده پيش شما براى سوال اين شايد فوق مطالب مطالعه ضمن از مسيحيان " اقدس تثليث " چيست صبر لطفا است آمده پيش شما براى ل سوا اين اگر بدهم شرح شما براى را مهم اعتقاد اين بعدا تا بفرماييد 14 ؟ كيست انسان 2 2 – – ؟ كيست انسان ؟ كيست انسان عـرض بـه خدا مورد در مسيحيان ايمان اطراف در مختصرى فوقا ؛ گرامى دوست رسيد و انسان طبيعت باره در مسيحيان كه نمايم بيان شما براى كرد خواهم كوشش اكنون نظرى چه آدمى سرشت دارند همـان بـه ما براى انسان مورد در صحيح عقيده داشتن زيرا خدا باره در صحيح اطلاعات داشتن كه است مهم اندازه در مـا معلومات و اطلاعات البته ميگردد كسب مقدس كتاب از مخصوصا انسان مورد زمـين و آسمانها آفرينش خدا هنگاميكه كه است شده نوشته مقدس كتاب آغاز در او ؛ آفريـد خـود بصـورت را انسـان آنگـاه رسانيد پايان به را حيوانات و گياهان جميع و آفريد مرد و زن را انسان ) دوم و اول بابهاى پيدايش . ( معنـى ايـن بـه مطالـب ايـن البته ايـن مقصـود بلكه ؛ آفريد خود بدن شبيه را انسان بدن و ميباشد بدن داراى خدا كه نيست رو انسان كه است اسـتدلال بتواند تا داد عقل انسان به خدا ؛ شد آفريده خدا خود شبيه حا بـد از را خـوب تـا بخشـيد وجـدانى ؛ نمايـد محبـت آن با بتواند تا داد قلبى او به نمايد؛ سـخن بتوانـد تا فرمود عطا زبان ؛ دهد انجام نيكو كارهاى تا بخشيد اراده ؛ دهد تشخيص بتوا تا داد روح او به و بگويد باشـد داشته دوستى و معاشرت خدا با آن بوسيله ند بـدين كند پيدا ارتباط او با و بشناسد را خدا بتواند تا آفريد خود صورت به را انسان خدا طريق ميشود محسوب خدا مخلوقات اشرف انسان اين بنابر بود خدا موقع آن در انسان كه اند كرده تصور اشتباها اى عده مسل قدر ولي اين م وجـود گنـاهي او در هنـوز زيـرا بـود پـاك كـاملا و نزديك خيلى خدا به انسان كه است نبود ماشين شبيه انسان نداشت چيست؟ مسيحيت 15 باشد داشته انتخاب اختيار تا داد اراده او به خدا بلكه تـا آفريد آزاد را انسان خدا واقع در خوي آفريننده خود ميل با و آزادانه خودش نمايد خدمت و محبت و اطاعت را ش و ميـل پـدر چـون اورا و باشند او روحانى فرزندان بمنزله جهان در مردم كه بود اين خدا آرزوى دهنـد انجـام جهـان اين در را خدا اراده شادى با و نمايند برادرمحبت چون را ويكديگر كـه دارنـد وجود مختلفى نژادهاى ما پهناور جهان اين در امروزه و رنـگ و قيافـه نظـر از و دارنـد تعلـق خـانواده بيك و خونند يك از آنان همه ولى هستند متفاوت زبان و پوست ميباشد همه حال شامل آفريد را بشر نوع بنى جميع كه خدا محبت نشد انجام انسان براي خدا ميل و اراده كه گفت بايد تاسف با ولى بجـاى انسـان خود اراده آزادى اينكه در بطوريكـه بـرعكس بـرد بكـار خـدا خدمت و اطاعت راه در را كـرد استفاده خدا با مخالفت براى خود استعداد اين از شده ذكر پيدايش وسوم دوم بابهاي نخورنـد بد و نيك معرفت درخت ميوه از كه داد دستور حوا و آدم ما اوليه بوالدين خدا خدا كه جايى بود عدن باغ وسط در درخت اين آنهـا بـه خـدا داد قـرار آنجـا در را انسان مرد خواهند حتما بخورند درخت اين ميوه از و ننمايند اطاعت را او اگر كه فرمود شيطان بخورد درخت آن ميوه از كه كرد راضى را حوا و شد باغ داخل مار بصورت حـوا سـپس خورد ميوه آن از هم ادم و داد آدم به آنرا اول والـدين عمـل اين اشـتباه يـك تنهـا مـا يـه بود خالق ضد بر عمدى عصيان بلكه نبود فكرى بى راه از خطايى يا و معمولى عبارت به شوند خدا ميخواستند آنها ديگر ميخواسـتند بلكـه گردنـد خدا اراده مطيع نبودند مايل انها دهند انجام را خود اميال و نمـود سـرزنش شدت به را آنها خدا ؟ شد چه نتيجه بـاغ از رنج و درد پر جهان در تا راند بيرون 16 ؟ كيست انسان كنند زندگى و دادند دست از را خدا با نزديكي و اتحاد آن حوا و آدم كه بود اين مسئله بدترين شدند عوض كاملا نتيجه در گناهكـار و كثيـف اكنـون ولـى بودنـد عفيف و مقدس قبلا شدند كن نافرمانى آنكه از قبل انجـام بخـوبى داشـت انتظار آنها از خدا آنچه بودند قادر ند نداشتند آنرا از پيروى براى لازم قدرت اما ميدانستند؛ را حقيقت هرچند حالا ولى ؛ دهند شدند علاقمند بود آميز شرارت آنچه به و گرديدند متنفر بود خوب آنچه از تدريجا ايـن گناه مقدس كتاب در ؛ خدا ضد بر طغيان است مرگ آن نتيجه و ميشود ناميده بـه ميتـوانيم آن بوسـيله زيرا است مهم بينهايت ما براي انسان گناه اولين شرح اين ببريم پى كنونى انسان حالت و وضع عفيـف آفرينش ابتدا در حوا و ادم مانند جهان مردم نيستند مقدس و كن نگاه را ديگران نداريم نياز حقيقت اين درك براى كـافى فقـط بلكه يم بنگريم خود قلوب به است ؟ نميـدهيم انجـام است نادرست ميدانيم كه را آنچه اغلب آيا ميگوييم نادرست كلمات خودمان گاهى ولى نيست صحيح دروغگويى كه ميداريم اظهار داريم نفرت ديگران از بسا چه ولى ؛ است برتر نفرت از محبت ميدانيم بخوبى ! ايـن چرا كارها و ايم برده ارث به آنرا الود گناه ذات و ماهيت خود اوليه والدين از زيرا ؟ ميكنيم را دهيم انجام كامل بطور را خدا اراده و ميل كه داريم قدرت نه و هسستيم مايل نه آنها مانند بـزودى ولـى اسـت بيگنـاه و پاك ظاهر به ميشود متولد جهان در طفلى هنگاميكه ظاهر او در شرارت فرمـود خـود دربـاره داود حضـرت همانطوريكه ميشود : " در اينكـه گرديـد آبسـتن من به گناه در مادرم و ام شده سرشته معصيت " ) مزمـور 51 : 5 . ( همـه تصديق مجبوريم چيست؟ مسيحيت 17 ميفرمايـد كـه كنـيم موافقت خدا كلام با بايد و گناهكارند بشر بنىنوع تمامى كه كنيم : " ا دل بداند آنرا كه كيست است مريض بسيار و است تر فريبنده چيز همه ز " ) ارميا 17 : 9 . ( فرمود مسيح عيسى كه بود همين براى : " نـا انسانرا كه است آن آيد بيرون آدم از آنچه ميسازد پاك و قتـل و فسـق و زنـا و بد خيالات ميشود صادر انسان دل درون از كه زيرا خب و طمع و دزدى جهالت و غرور و كفر بدو چشم و پرستى شهوت و مكر و اثت تمامى ميگرداند ناپاك را ادم و ميشود صادر درون از بد هاي چيز اين " ) مـرقس 7 : 21 – 23 ( اسـت فرموده ميداند بخوبى را بشر نوع بنى تمامى قلوب كه خدا " نيسـت عـادل كسـى نى هم ؛يكى " ) روميان 3 : 10 . ( ف معهذا انسـان از كـه اسـت مسـتثنى شـخص يك قط داد خواهم توضيحاتى او باره در بعدا من و است تر بالا و بزرگتر است آور تاسف بسيار انسان وضع و حالت پس ! رابطـه نافرمـانى نتيجـه در چون و يـزرع بيابـانلم در كـه اسـت اى گمشـده گوسـفند مانند است كرده قطع خدا با را خود مرگ به نزديك خشك ميباشد ) اشعيا 53 : 6 . ( نيسـت خـدا روحـانى فرزنـد ديگر چون است شده شيطان اسير و خدا دشمن ) روميان 6 : 17 . ( راهـاى در نميتوانـد ديگـر چـون است مرده گناه در واقع در بزند قدم خدا مقدس ) . افسسيان 2 : 1 ( بـه خدا همانطوريكه است مرگ گناه نتيجه بود فرموده آدم – جس مرگ روحى و مى 3 3 – – ؟ چيست گناه ؟ چيست گناه سازم روشن كاملا تا نمايم كوشش بايد اكنون ؛ عزيزم دوست 18 ؟ چيست گناه چيست گناه قتل يا و مستى و كارى زنا و دزدى قبيل از نادرست كارهاى انجام فقط گناه نيست خلاف بر كه است چيزهايى تمام شامل و خدا از دورى و جدايى اصولا گناه اراده باشد خدا مقدس و نفرت ؛ حسادت ؛ غرور بلكه نيست شريرانه كارهاي شامل فقط گناه ميشود محسوب گناه نيز شهوانى افكار ايـن خـدا اعظـم حكم دو كه فرمود مسيح عيسى خويشتن چون را خود همسايه و نماييم محبت خود قلب تمامى با را خود خداى كه است كنيم محبت ). مرقس 12 : 29 – 33 . ( بـه و ميباشـند خـدا اصـلى احكـام حكـم دو اين كامـل محبـت در قصـور همچنـين و مـا طـرف از خدا كامل محبت در قصور دليل همين ميرود بشمار گناه بزرگترين ديگران به نسبت را احكـام ايـن كـه ميشـود يافـت كسى آيا شك را احكـام اين مردم تمام ؛ خير ؟ باشد كرده اجرا كامل بطور عيسـى از غيـر انـد سـته بود بيگناه كاملا كه مسيح خـدا كه است كاملى زندگى همان اين داشت كاملى زندگي او باشيم داشته هم ما دارد انتظار است اين او دستور " پـدر چنانكـه باشـيد كامـل شما پس است كامل است آسمان در كه شما " ) متى 5 : 48 . ( ق كه گناهكار انسانهاى ما ولى آنطـور ميتـوانيم چگونه است شرارت از پر ما لبهاى احتيـاجى باشد داشته سرطان كه شخصى ؟ باشيم بيگناه و خوب است داده دستور خدا كه نـدارد بهداشتى قوانين مورد در نصيحت شنيدن به از اسـت عبـارت دارد احتيـاج آنچـه بخشد شفا را او باشد قادر كه حاذقى و ماهر دكتر شخصـ همچنين مـرض گرفتـار كـه ى بـراورده نهى و امر و اخلاقى نيكوى دستورات و قوانين و شريعت با احتياجش است گناه در و سـاخته دگرگون را او باشد قادر كه دارد احتياج روحانى پزشك يك به بلكه نميشود خدا را آنچه بتواند كه ببخشد او به نيرويى و بيافريند جديدى اراده و قلب و فكر او م چيست؟ سيحيت 19 دهد انجام ميخواهد او از باشد قادر كه دارند كسى به احتياج مردم جميع كه است بديهي سازد خدا فرزندان و بخشد نجات گناه از را آنان اثـر بـر خدا كه داد خواهم توضيح بعدا است كرده مهيا جهان براى اى دهنده نجات چنين چگونه خويش عظيم رحمت 4 4 - - به آيا به آيا داريد؟ ايمان فرشتگان و انبيا داريد؟ ايمان فرشتگان و انبيا مسـيحيان عقيـده مـورد در شما ديگر سوال به مايلم اكنون ؛ گرامى دوست گويم پاسخ انبيا به راجع آنـان بوسيله تا فرستاد را انبيا خدا كه دارند عقيده مسيحيان آرى برساند مردم به را خود كلام ب را خدا صداى نخواستند مردم اكثريت ؛ گناه بعلت و شـنوند وجـود زنـانى و مـردان لـيكن نبودنـد؛ شنوايى به قادر روحانى گوش كرى بسبب اينكه يا گرفتند قرار خدا بخشش مورد و كرده توبه كه داشتند را آنـان و گفـت سخن آنان با خدا برسانند ديگران به را او پيغام تا ساخت موظف شدند خدا پيغمبران آنها جهت اين از ما اطلاعات شـرح شامل كه ميگيرد سرچشمه مقدس كتاب از انبيا مورد در مـردم بـه الهـى پيام رسانيدن براى كه است انبيا از اى عده جات نوشته و بيانات و زندگى شدند انتخاب از عبارتنـد شـده آورده مقدس كتاب در كه انبيا از برخى اسامى : ؛ ابـراهيم ؛ هارون ؛ موسى ) موسى برادر ( مريم ؛ ) خو موسى اهر ( ؛ ايليـا ؛ داود ؛ سـموئيل ؛ ناتان ؛ از قبل پيغمبر آخرين كه دهنده تعميد يحيى و دانيال ؛ يوئيل ؛ يونس ؛ ارميا ؛ اشعيا ؛ اليشع بود مسيح عيسى آمدن شـده ناميده داران ايمان پدر و خدا دوست يا اﷲ خليل كه ابراهيم بسيارى پدر تا گرديد انتخاب خدا توسط است باشد اقوام از او به پسرى كهولت سن در كه بخشيد 20 داريد؟ ايمان فرشتگان و انبيا به آيا داريد؟ ايمان فرشتگان و انبيا به آيا بود اسحق نامش و آمد دنيا به ساره او زن از حاضـر خـدا دستور از اطاعت براى ابراهيم مهيا اسحق بجاى قربانى براى را قوچي خدا ولى نمايد قرباني را اسحق خود فرزند كه شد فرم ود ) پيدايش 22 : 1 – 19 . ( اسـحق نسـل از كـه فرمـود وعـده ابـراهيم به خدا سپس پـذيرفت انجـام مسيح عيسى در وعده اين و شد خواهد ارزانى جهان به بركت و نجات انبيا ؛ عيسى از بعد ) رسولان يا ( خـدا كـلام كه كردند ظهور پولس و پطرس مانند ديگرى آنا و نمودند بيان مردم براى را بياورنـد ايمـان مسـيح عيسـى بـه كـه دادند تعليم را ن مـا بـه را خـدا واقعـى پيغام كسى هر نظر يك از ولى بودند خدا انبيا آخرين اينان كه معتقديم شود خوانده نبى است ممكن برساند مردم پيـروان عقايـد جهـات بعضى از انبيا مورد در مسيحيان عقيده اينكه به نظر تفاوت مذاهب ساير نمايم اشاره مهم حقيقت چند به مايلم ؛ دارد هايى : 1 - نميدانيم را انان از بسياري اسامي ما و نيست معلوم انبيا تعداد 2 - اسـحق پسـرش و اﷲ خليـل ابـراهيم نسـل از ميـدانيم كه آنجايى تا انبيا همه بودند 3 - فرستاده كشيد طول سال هزار دو حدود در كه اى دوره طى خدا طرف از انبيا شدند 4 - شدند فرستاده اسراييل براى عموما انبيا كه فرمود انتخاب خدا كه قومي يعنى شود شناسانيده جهان مردم جميع به الهي حقايق آنها بوسيله و باشند او برگزيده قوم 5 - بود شده آمرزيده آنان گناهان كه ايمانى با مردمان بلكه نبودند؛ بيگناه انبيا